دانشجویی
*** مدتی را نبودم در سیر جهان خفته بودم در کنج جهان کنج دلی که روحی نداشت کالبدی کو زعشق نشانی نداشت شاخه گلی را به دستم دادند فارغ از مرگ نجاتم دادند حال که آماده و عاشق در دم درگاه شدم به خود آمدم و دیدم که مات شدم (پریسا) *** سه شنبه 29 مرداد 1392برچسب:, :: 14:39 :: نويسنده : parisa
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید. خواهش میکنم نظربدید. سلامتی کسانی که افتخار میدن به ما سرمیزنن و نظر هم میدن. پيوندها تبادل لینک هوشمند نويسندگان |
||
|